هرچقدر یک اثر هنری دارای قوت تکنیکی باشد، نمی توان مضمون و محتوا را از ماهیت هنری آن جدا دانست. گاهی نگاه صرف به وجوه تکنیکی و درنظر نگرفتن بستر محتوایی و معنایی اثر قضاوت هایی ناپخته را به همراه دارد که رسالت نهایی یک اثر هنری را زیر سوال می برد. کتاب نیم من بوق ابن پشم پانزده نیز از این قاعده مستثنی نیست. این کتاب به قلم سید علی شجاعی و تصویرگری علیرضا گلدوزیان توسط نشر نیستان برای نوجوانان منتشر شده. در نگاه نخست با متنی تاریخی و تصاویری منطبق با هنر و سنت ایرانی روبه رو هستیم در حالی که تصویرسازی های این کتاب به دلیل مضمون دوپهلو و غرضورزانه آن با وجود قوت تکنیکی، معانی جدیدی به خود میگیرند.
سر تا سر کتاب به توصیف قوم عقب مانده و جاهلی می پردازد که همه از حاکم تا عالم به درجاتی از بلاهت گرفتارند؛ در نهایت هم همین بلاهت آنها را به پیروزی می رساند. علیرضا گلدوزیان، به عنوان تصویرگرِ این کتاب تمامی تلاش خود را در رساندن پیام نویسنده کرده است؛ در حالی که با به کاربردن نمادها و شخصیت هایی که فقط در سیره عالمان دینی باقی مانده، برداشت آزاد مخاطب را معطوف به روایتی خاص کرده و اثر را به اثری موهن بدل کرده است.
شاهد مثال کاربست ناصحیح نمادها و شخصیت پردازی ها در جای جای تصاویر این کتاب قابل جستجو است. مانند سرهای کوچک و ریشهای بلند که تناسبات صورتها را تحت شعاع قرار داده است، یا نوع پوشش و وسایل شخصیت هایی چون عالم داستان یا همان نیم من بوق!
نحوه کاربرداین نماد ها و شخصیت پردازی ها به نحوی است که بیشتر یک سبک اجرایی به نظر می رسد و محتوای اصلی زیر سایه این سبک پنهان می شود، و نهایتا اوج این سبک را می توان در صورتگری موهن جناب اسرافیل(علیه السلام) دید که مانند بقیه کاراکترها به صورت ابلهانه ترسیم شده است.
به این ترتیب تصویرساز برای متنی که ظرفیتهای کاملی برای برداشتهای متنوع دارد، اثری میسازد که با تیغی تند و با زبان هجو به تنها باقیمانده سنت ایرانی و اسلامی در نمود عالمان دین رنگ ابلهانه میزند و همه طعنههای هجو گونه به مفاهیم سنتی و دینی را در قالب کاریکاتوری از سنت نگارگری ایرانی پیاده سازی میکند.