نمادها و نشانه ها اقسام مختلف دارند، بر اساس نگرش های گوناگونی بوجود می آیند و معانی القائیشان البته با بستری که در آن خلق و ارائه می شوند در پیوند است. عدم توجه به ریشه نمادها و بستری که مخاطب در آن با اثر مواجه می شود، گاه به جهت دهی های بی راهی منجر می شود و مخاطب را آگاهانه یا ناآگاهانه به وادی بد سرانجامی هدایت می کند. از این رو، لازمه ی به کارگیری آن ها، دانشی عمیق به معنای نمادها و پیش از آن، روشن بودن قصد هنرمند از به کارگیری آن ها برای خود است.
حسین زنده رودی از هنرمندان نمادگرا در نقاشی معاصر ایران به شمار می رود و از این رو انتظار می رود انتخاب نشانه هایش متکی بر معنا و هدفی مشخص باشند. اما نکته جالب توجه در آثار وی طیف گسترده نمادها است که دارای فضاهایی گاه متشتت و بعضا متضاد نیز هستند و از این رو جمع آن ها در یک نظام فکری واحد و منسجم دشوار به نظر می رسد. ورود به دایره مقدسات و تصویرگری قرآن، و استفاده از نمادهای مذهبی شیعی، که البته گاه با قداست و معنویت چندانی نیز همراه نیست (نظیر ریزنوشته هایی به شوخی و جدی و اسامی افراد و شماره تلفن ها و ... در اثری با موضوع عاشورا و بر پیکره ای بی دست و بی سر)، و در عین حال استفاده از برخی نمادهای شاخص فراماسونری و همچنین بهره گیری فراوان از فضای تصویری رمل و اسطرلاب و جادو، چندان با یکدیگر قابل جمع نیستند. مگر اینکه هنرمند، مدعی بهره گیری از نمادها صرفا از وجه بصری و زیبایی شناسانۀ آن ها باشد، چیزی که زنده رودی منکر آن است؛ وی همواره بر معناداری و پس زمینه ی فکری-فلسفی آثارش تاکید دارد، و همین مساله، مخاطب را در مواجهه با آثارش بیشتر دچار سردرگمی و تردید می کند.