صاحبان اندیشه بنا به ذوق و استعدادشان راهی را بر می گزینند تا ایده هایشان را با دیگران به اشتراک بگذارند، یکی دست به قلم می شود و می نویسد، یکی قلمو را بر می دارد و نقشی می زند، یکی دوربین به دست می گیرد، یکی از صدایش استفاده می کند... از این یکی ها زیاد است. یکی از این یکی ها محمدرفیع ضیایی است. استادی که اگر او را از نزدیک هم ببینی از تواضع و فروتنی اش در عجبی. او کاریکاتوریست، کارتونیست و اهل قلمی بود که همین پنجم تیرماه 95 چمدانش را بست و سفر آن دنیایی اش را آغاز کرد. برخی معتقدند که وی پرکارترین کاریکاتوریست ایران است. او نه تنها طرح می زند بلکه در زمینه ی کارتون و کاریکاتور هم تحقیقاتی ژرف انجام داده است. اگر بنا باشد تا سوابق کاری اش بیان شود شاید یک پست نتواند تمامی تلاش های سی ساله اش در زمینه ی کاریکاتور را پوشش دهد. نگاهش طنزآمیز و انتقادی است. در برخی آثارش مردی سفید رنگ دیده می شود که هاشورهایی متراکم و متمرکز آن را پوشانده است. سفید بودن و رنگین بودن پس زمینه و بالعکس تضادی مناسب به وجود آورده است که با وجود هاشورها همگن شده اند البته کاریکاتورهایی تمام رنگی و بدون خصوصیات تشریح شده هم جزیی از آثار اوست. موضوعات مختلفی زیر قلمش جان گرفته اند. موضوعاتی نظیر صلح، انتقاد از جنگ طلبی، اخبار و مطبوعات، محیط زیست، میراث فرهنگی وغیره در آثارش دیده می شوند. محمد رفیع ضیایی در میان شخصیت های کارتون هایش نفس می کشد، حضوری سفید که جاودانه است.