مرز باورها و ایمان ما در اوج سختی و بلا آزموده میشود. و این عکسها چه زیبا اوج ایمان و خلوص نیت سربازان ما را نشان میدهد. این عکس تنها مستنداتی است که تفاوت جبهه جنگ ما را با هر جنگ دیگری آشکار کرده است. عکسهایی از رزمندگان در حال نماز در خط مقدم جبهه، جبههای که استراتژی آن نماز بود. گاهی برخی حوادث تاریخ مشابهاند اما نه، این بار تاریخ دوباره تکرار میشود. انگار حماسهی حضرت حسین(ع) نیاز به پایان بیانتهای دیگری داشت، پایانی که اندوه روضه را در حسرت و آرزوی "یا لیتنا" تخفیف دهد. آنان از ته دل آرزوی بودن با حسین(ع) کردند و چه زیبا حماسه حسین را اقامه کردند. این عکسها چه زیبا کمال نماز را برایمان عینی میکنند. گویی عکاس در کربلاست در حوالی ظهر عاشورا.
شهدای ما نه فقط بخاطر وطن نه فقط بخاطر ناموس بلکه آنها برای دین خدا جنگیدند . چه در نماز آنان بود که هنوز خاک وجودشان پر از اکسیر و معجزه است و حال و هوای تربت حسین(ع) دارد؟
چه زیبا در مناجاتشان عظمت مرگشان را درمیابیم." خدایا چه نعمت بزرگی به من عطا کرده ای که از مرگ نهراسم و در مقابل تهدید و تطمیع کوتهنظران و سفلگان به زانو درنیایم. اما من که مرگ برایم شیرین و جذاب است، منی که همیشه به مرگ لبخند زدهام و همیشه به استقبالش شتافتهام، ، من در مقابل این دون صفتان احساس قدرت و آرامش میکنم. و اینان چه دشمنان و چه دوستان تعجب میکنند که چطور ممکن است من اینطور جسورانه در مقابل طوفان حوادث قد علم کنم و امواج سهمگین مرگ را بر جان بپذیرم و اینچنین آرام و مطمئن لبخند بزنم...
( بخشی از مناجات دکتر چمران در کتاب خدا بودو دیگر هیچ...).