فرض کنید وارد شهری شدهاید که همه جایش پلیس ایستاده. احتمالا یک نوع احساس ناامنی به شما دست خواهد داد و به سرعت از فضا دور میشوید. این فضای امنیتی همان چیزی است که در بدنههای شهری با حفاظهای بلند و نوکتیز روی دیوارها ایجاد میشود. وقتی ساختمانهای شهر با هر ظاهری سعی در صیانت از اموال داخلشان دارند، انگار در این شهر دزدی و ناامنی بیداد میکند. بسیاری از بناهایی که حیاطی سمت خیابان دارند برای جلوگیری از بالار فتن سارقین از این حفاظها استفاده میکنند. سوای از اینکه این کار چهقدر ضرورت دارد و واقعا چهقدر از سرقتها میکاهد دو موضوع را میتوان مطرح کرد؛ اول حس و حالی که این عناصر تهاجمی به فضای شهر میدهند و دیگری نوع طراحی آنها. درمورد اول اگر مقایسهای کنیم میان بناهایی که از حفاظ استفاده میکنند و آنهایی که به دیوار بسنده کردهاند تفاوت به وضوح حس خواهد شد. در مورد دوم نیز در وهلهی اول به سراغ کارگاههای تولیدی باید رفت که طراحی و ساخت این عناصر را به عهده دارند. کارگاههایی که تلاش این چند سالهشان حفاظهای سرنیزهای قدیم را به حفاظهای شاخ بزی و بوتهای و حتی آبشاری! امروز تبدیل کرده است. نباید فراموش کرد که یک بنای معماری به طور همزمان دیده شده و عمل میکند، اتفاقی که میان چندین بنا در مقیاس شهر میافتد. پس چه بهتر است که هنگام طراحی بنا این نیاز آتی کاربران را مدنظر قرار داد تا با الصاق یک عنصر بیربط و نازیبا جلوهی شهر به هم نخورده و از این خشونت پنهان بکاهیم.