در اواخر سال ۱۳۹۱ بود که پروژه ای، در مهمترین نقطه ترافیکی شرق تهران، توسط مهندسین مشاور خودآوند، کلید خورد. تفکیک حرکت سواره از پیاده و بردن وسایل نقلیه به تراز منفی یک، اولویتی بود تا از این طریق با فضای باز ایجادشده، میدان امام حسین به مرکز تجمعات آیینی-مذهبی شهر مبدل شود. حال طرح های روی کاغذ به واقعیت پیوسته و فکرها و ایده هایی که بنا بود در راستای کیفیت بخشی به زندگی ساکنان آن منطقه باشد، گویا سرنوشت دیگری را برای آنان رقم زده است.
اکثر ساکنین منطقه، از وضعیت به وجود آمده ناراضی هستند. میدان، پر شده از المان هایی که به ظاهر می خواهند نام میدان را با کالبد آن عجین کنند؛ المان هایی بدون رعایت مسایل زیبایی شناسی لازم، که سعی دارد از این طریق، چهره آشفته میدان را از نظرها پنهان کند؛ بر خلاف چهره آن در گذشته، اندک فضای سبزی به چشم نمی خورد و از هویت آن، هیچ نشان روشنی باقی نمانده؛ مسجدی که گویی با میدان قهر کرده و از اتفاقات جاری آن روی برگردانده است؛ سینمایی که در پشت صفحه نمایش بزرگی پنهان شده و ...
برخی کارشناسان، به ایجاد فرصت کافی جهت هماهنگی مردم با شرایط معتقدند؛ چراکه تغییر در الگوی عملکردی چند ساله ی یک منطقه، امری است زمان بر؛ درمقابل عده ای معتقدند رفتارها و شکل زندگی انسان ها در یک مکان، طی زمان طولانی شکل گرفته و تغییر در آن، هزینه مادی و معنوی زیادی را به دنبال خواهد داشت؛ به علاوه اینکه، کالبد این میدان برای مردم شهر تهران ، خاطره سازی کرده و کوچکترین تغییر در آن از حساسیت بالایی برخوردار است. این که کدام یک از این دو تفکر صحیح است، تحت تاثیر عامل زمان است؛ چراکه پروژه نیمه تمام است و هنوز قضاوت در مورد این طرح، منطقی به نظر نمی رسد.