از بازار سنتی، در بافت شهرهای تاریخی، به عنوان شاهرگ حیاتی شهر یاد میشود که البته این استعاره بیدلیل به کار برده نشده است. اما مراکز خرید امروزی نقشی مثل شهربازی در کارتون پینوکیو را دارند. در نمای اول با زرق و برقشان تو را مسحور میکنند و هرچه پرزرق و برقتر باشند و مشتریان بیشتری را جذب کنند معماری آنها را موفقتر میدانند. این در حالی است که تمام این تلاشها برای به فروش رساندن کالاهای وارداتی است و در این اوضاع و احوال، بهتازگی جوایز معماریای هم به بهترین طرح برای طراحی نما و پوستۀ این مراکز خرید تعلق میگیرد و نتیجۀ این نوع مسابقات به صورت تیتر محافل خبری معماری منتشر میشود.
بازارهای گذشته اگرچه محل داد و ستد کالاهای وارداتی بودند، اما نبض آنها به دست تولیدات داخلی زده می شد. بازارهایی که نه تنها در اتصال ارکان اصلی شهر به یکدیگر شاهرگ حیات بودند، بلکه با ارائۀ تولیدات داخلی رگ حیاتی جامعه را در دست داشتند. اما امروز مجتمعهای تجاری، با شکل معماری وارداتی خود، حاکی از ماهیت پوشالی و تو خالی خود هستند و قصۀ آنها قصۀ غلبه یافتن برنامۀ طراحی شدۀ اقتصاد جهانی برای ماست. کمک بیشتر به رونق گرفتن این مراکز خرید توسط معماری و صاحبان رسانۀ آن در جامعه ای که نیاز مبرم به ایستادگی در مقابل هجمۀ واردات غیر ضروری را دارد، بدون شک اشتباهی بزرگ است.