در آغاز دهه ۴۰ شمسی، اولیای دانشگاه تهران برای ساماندهی ورودی، درصدد ساخت سردری برآمدند که پردیس دانشگاه تهران را به بافت شهر گره بزند و در عین حال از خشکی و یکنواختی حصار نرده های آهنی که گرداگرد سایت آن را احاطه کرده بود، بکاهد. پس برای طراحی سردر ورودی دانشگاه، مسابقه ای برگزار شد که طرح کورش فرزامی، به عنوان اثر برتر شناخته شد و سرانجام، اجرای آن در سال ۱۳۴۷ به اتمام رسید. این طرح، از همان روز نخست، نظر موافق مردم و ایضاً متخصصان و حرفه ای ها را به یک اندازه به خود جلب کرد؛ تا جایی که سردرسازی ابتدا در دانشگاه ها و سپس در مراکز عمومی و صنعتی، به شدت باب شد؛ اما هیچ یک موفقیت این طرح را کسب نکردند.
طرح ساده و بی پیرایه سردر دانشگاه تهران، از چهار قاب بتنی تشکیل شده که دو به دو قرینه اند. آنچه بیننده را در نگاه اول به خود جذب می کند؛ همبستگی فرم و مصالح و ایضاً تضاد میان سطوح روشن و سایه افکنی است که حس کنجکاوی را در بیننده برانگیخته و او را به حظ بصری بیشتر تشویق می کند. اگرچه طرح کورش فرزامی، با اوج گیری جنبش کوبیسم در ایران هم زمان بود و ایده پردازی آن تحت تاثیر هنر کوبیسم و معماری لوکوربوزیه بود، اما گویی حال و هوا و رسم معماری ایرانی در روح آن دمیده شده است. اگرچه از بتن اکسپوز به عنوان، شاخصی از سبک معماری مدرن بهره برده شده، اما رابطه آن با سنت، رابطه ای خلاق است؛ فرم نیزه داری که گویی مظهر طاق های اسلامی است و در اصل روایتی است از سادگی و خلوص معماری ایرانی اسلامی.
از مراحل ابتدایی تهیه و تدارک طرح، هیچ گونه اتودی در دست نیست، اما با این همه، افکار و اندیشه های معمار در آن مشهود بوده و با مخاطب توانسته رابطه ای عمیق ایجاد کند؛ رابطه ای که با گذشت زمان طولانی، هنوز حفظ شده و به مرور توانسته به اعتباری برای دانشگاه تهران مبدل شود. علی رغم بسیار طرح هایی که امروزه حتی با صرف هزینه های فراوان، هم نمی تواند این چنین موفق درآیند. طرحی که هیچ نشانی از خودشیفتگی های عظمت طلبانه ی مسئولان و یا خودشیرینی های عافیت طلبانه ی معماران این گونه پروژه های تشریفاتی، را بر خود ندارد؛ پروژه ای که به جای عبور از مسیر دور و دراز گذرگاه های بروکراتیک در رابطه فشرده کارفرما-معمار به ثمر رسید.