نگاهی به مفهوم سبک در مقالۀ «تدوین شکل و دشواریهای معماری معاصر ایران»
مقالهای که در این اختصار به مفهوم سبک از منظر آن پرداخته شده، مقالۀ «تدوین شکل و دشواریهای معماری معاصر ایران» نوشتۀ دکتر منصور فلامکی است که در دومین شمارۀ نشریۀ هنرهای زیبا به انتشار درآمده. در این مقاله نویسنده از نارسایی و سردرگمی ناشی از جهالت معماری معاصر ایران سخن گفته و این معماری را نیازمند اندیشه دانسته است؛ اندیشهای که بتوان با آن سنجیدهتر به آفرینش معماری دست یافت.
پس از ذکر این مقدمه، به جستجوگری برای ریشهها و مؤلفههای زایندۀ این بحران پرداخته شده و برای این منظور موضوع سبک در معماری معاصر ایران و لوازم تعریف آن بیان شده است. مفهوم سبک از آراء محمدتقی بهار گرفته شده و لوازم تعریف نیز شامل توجه به نقش معمار و نیازهای آفرینش معماری معرفی میشود. در ادامه ایدۀ اصلی نویسنده دربارۀ مفهوم سبک در معماری را بر اساس کتاب سبکشناسی بهار میخوانیم.
به بیان نویسنده، در این کتاب مفهوم بیان شده از سبک پرورشدهندۀ ابزارهای فکری هنرمندان برای تدبیر در مقولۀ هنر است که میتواند در زمینۀ شیوهها و روشهای پژوهش در آن مدد رساند. در واقع »سبک تحقق ادبی یک نوع ادراک در جهان است که خصایص اصلی خویش را مشخص میسازد. سبک هم فکر و هم جنبۀ ممتاز آن و هم طرز تعبیر را درنظر میگیرد و شامل دو موضوع است: فکر یا معنی صورت، و شکل.»
در ادامه بنا به تعریف بهار، ویژگیهایی برای سبک برشمرده شدهاست که بر اساس آنها سبک دارای مشخصههای زیر است:
- برخاسته از بینشی گسترده؛
- برخوردار از تعریفی منسجم و تحلیلی؛
- دارای عناصر و متغیرهایی با نظم و ترتیب معین.
همچنین نویسنده خود را موظف به مروری بر مفهوم سبک در ادبیات هنری-معماری جهان دانسته و در بررسی خود به این نتیجه رسیده است که در ابتدا سبک محدود به سنتها بوده و در قالب اصول کلی و قواعد زیباییشناختی شکلها، تناسبات و شیوههای فنی درک شده و حالتی از سکون را تجربه کردهاست؛ تاآنجاکه راه «تعبیر» و «ابداع» باز شده و قالب سنتها شکسته شدهاست. در واقع، در این مقطع، سبکهای جدید متأثر از شیوههایی نو توسط شخصیتهایی برجسته شکل گرفتهاند. در این میان، نویسنده توجه مخاطب خود را به این نکته جلب میکند که معادلهای میان دیروز و امروز یا میان قاعدهها و سنتهای رایج با خواستهها و ارزشهای روز بسته شده که هنرمند را همواره به انتخاب راه و شیوهای کاملاً نو و یا اتکاء به برخی از شیوههای گذشته وادار میکند.
پس از بررسی تاریخی مقولۀ سبک، نویسنده به مقایسۀ یکی از تعاریف مدرن از سبک معماری با تعریف بهار پرداخته و نظر نهایی خود دربارۀ سبک در معماری را بیان کرده است. وی به دلیل دور بودن مضمون سایر تعاریف موجود، مقایسه را امری مشکل دانسته و بدون دخالت دادن سایر تعاریف، تنها به مقایسۀ یکی از آنها با تعریف بهار اکتفا کرده است. در مقایسۀ صورت دادهشده، تعریف دیگری از بهار بیان شده که سبک را همان طرز فهم حقایق و زیبایی آنها میداند و از تعاریف مدرن نیز این تعریف آورده شده که سبک بیانی ملموس است که ویژگی زبان شناختی اندیشۀ معمارانه را متمایز میکند. در واقع تعریف ذکر شده در نظر نویسنده بیان کنندۀ دیدگاهی است که زبانشناسیِ اندیشه را برای شناسایی تمایزی که به طرح تشخص میدهد لازم میداند.
نویسنده از مقایسۀ این دو تعریف بهره برداری کرده و اینگونه بیان کرده است که بهار «فکر را قالب جمل مستتر» معرفی میکند و در تعریف مدرن نیز زبانشناسی برای هر پدیده و دانشی، پیش از گزینش قالب بیانیای خاص، ابزار بیان اندیشه و سلیقه معرفی شدهاست؛ بنابراین معماری میتواند به عنوان قالب بیانیای تصور شود که دادههای معنایی را در موجودیت ارگانیک خود جای میدهد. بر همین اساس، سبک معماری را تلاشی برای ایجاد یگانگیِ میان فکر و شکل معرفی کرده است که از یک سو وابسته به اندیشهای است که وابسته به زبانشناسی است و قالب فکری معمار را میسازد و از سوی دیگر سرِّ زیباییشناختی شکل آن نهفته در بیانی است که با قواعد زبان معماری قادر به آفرینش قالب معماری آن است.
دربارۀ سبک در معماری معاصر ایران، نویسنده این مسئلۀ مهم را مطرح میکند که با وجود اینکه نقد و نظریهپردازی هنری در ادبیات نوشتاری نیم قرن پیش کشور زمینۀ مساعدی را برای قوت بخشیدن به اندیشۀ هنرمندان فراهم کردهاست، معماران ایرانی از این منبع اندیشۀ مدرن بهرهای نبردهاند. سپس با بازگشت به موضوع اصلی، لوازم آفرینش معماری را مدنظر قرار داده و آن را نیازمند دو مجموعه از امکانات معرفی میکند:
1. مجموعۀ امکانات محیط که پیکرۀ کالبدی-کاربردی معماری را با استفاده از ابزارها، عناصر معماری و روشهای مرسوم در معماری بنا میکنند که به بیان دیگر همان زبان رایج در معماری است. این زبان متعلق به جهان بیرون معمار است که معمار برای بیان معنای مورد نظر خود آن را بهکار میگیرد.
2. توانی که معمار برای نمایاندن جهان درون خود دارد که از آن به بیان تعبیر میشود.
به اعتقاد وی، در معماری نیز از تقابل و تعادل میان زبان و بیان، تعبیر پدید میآید که همان سبک در نظر بهار است. در این میان به میزان برتری بیان و به قصد یافتن پاسخی کامل در زبان معماری، بار هنری اثر افزایش یافته و فرآوردهای متعالی در دو زمینۀ کاربری روزانه و کاربری مفهومی پدید میآید.
در نهایت نویسنده معتقد است با جستجو در گذشتۀ معماری ایران متوجه خواهیم شد که ادبیات نوشتاری معماری ایرانی، که ابزار پرورش اندیشۀ معماران ایرانی است، از غنای چشمگیری برخوردار نیست. نویسنده گلهمندی خود از این وضع را با نقدی بر اوضاع ادبیات نوشتاری معماری ایران بیان کرده و سرفصلهای پرشمار آن را شامل مباحثی که تنها به کلیات پرداختهاند معرفی میکند. کلیاتی که در میان آنها موضوع سبک نیز جای دارد، اما در هر صورت هیچ کدام را واجد شرایط پژوهش علمی ندانسته است. مبحث سبک را نیز بیشتر متوجه جنبههای طراحی دانسته و توجه به جنبههای معنایی را در آن مغفول میداند.
در پایان، باید ذکر کرد که با توجه به تاریخ انتشار این مقاله، یعنی بهار 1376، امروزه قضاوت دربارۀ وضعیت محتوای ادبیات نوشتاری معماری ایران، نیازمند بررسی تحولات بیست سال اخیر است.