اگر تا به حال در فضای کتابخانۀ ملی حضور پیدا کرده باشید، حتماً متوجه تفاوت این فضا با سایر مکان های عمومی بزرگ شده اید. قطعاً دلایل گوناگونی را می توان برای وجود این تفاوت ذکر کرد، اما شاید مهمترین دلیل آن وجود کیفیتی به نام تخلخل فضایی باشد. این کیفیت که در بناهای گذشتۀ ما نیز وجود داشته، درارتباط با سلسله مراتب فضاهای باز و نیمه باز و بسته ایجاد می شود. در واقع معمار از به کاربردن توده های پر و یکنواخت در بنا پرهیز می کند و در میانۀ آن با قراردادن فضاهای توخالی در سطوح مختلف، نوعی اشراف به فضاهای دیگر ایجاد می کند.
به عنوان مثال آنچه که در محوطۀ کتابخانه مشاهده می شود، تکرار احجام پر و خالی در سطوح مختلف است، به طوری که دائماً فاصلۀ میان آسمان و طبقات پایینی قابل درک است. این اتفاق یادآور سلسله مراتب فضای باز و نیمه باز در محوطه است.
برای درک این کیفیت در فضای کتابخانه، تصور کنید، پس از عبور از فضاهای مسقفی که از سه طرف بسته هستند (نیمه باز)، به فضاهای باز و یا فضاهایی که گشودگی در سقف خود دارند می رسید و مسیرهای حرکتی شما در نقش پلی ظاهر شده که با گذر از روی حیاط های طبقات پایین تر، به بخش های مختلف راه دارد.
اما حیاط ها که به عنوان فضای باز، عاملی اساسی درایجاد تخلخل فضایی به شمار می آیند، در مکان کتابخانه تفاوت عمده ای با بناهای گذشته پیدا کرده اند. این ویژگی به دلیل عدم توجه به مرکز گرایی در تقسیمات فضایی است که شیوه ای متداول در سازماندهی فضای باز در بناهای گذشته بوده و سبب می شده تا حیاط های طبقات مختلف با برخورداری از نور کافی از کیفیت تقریباً مشابهی برخوردار باشند. درصورتی که در این بنا حیاط طبقۀ زیرین با قرار گرفتن در زیر برخی از بخش های طبقۀ فوقانی، تاریک و به نظر بی استفاده شده است که با قرار گرفتن پوششی از فضای سبز در آنها، این ناکارآمدی تا حدی کاهش یافته و به فضایی رمز آلود و ترغیب کننده تبدیل شده است.