"سنجاق قفلی ها را دوست دارم؛ از همان کودکی دوستشان داشتم. بی منت بانی وصلتند؛ اما خودشان بی وصل می مانند. خم می شوند، اما خم به ابرو نمی آورند. زنگ می زنند، اما زنگار بر دلشان نمی نشیند. تیزند؛ یک رنگند؛ ساده و بی آلایش. دوستشان دارم نه به خاطر اینکه ضامن بالش یا لحاف و تشک هایمان بودند، نه! چون با وجود فلزی بودنشان، تجلی صفات زیبای انسانیند. همتم بر آن بود تا در حد توان، آنان را در قالبی دیگر به عرصه ظهور برسانم. خدا را چه دیدید، شاید در این میان خاطره ای مشترک هم مرور شد." این دل نوشته ای است از خالق سنجاق هایی که عاشقانه، دغدغه های روزمره ما انسان ها را با زبان خود و به شیوه ای خلاقانه بیان می کنند.
مجید سخاوت، ضمن علاقه زیادی که به عکاسی هنری(Art photography) داشت؛ سعی می کرد در این زمینه، به تجربه های جدیدی دست بزند و این شد که از سر کنجکاوی، اثری را خلق کرد که تولد عکس های سنجاقی به آن زمان ( سال ۱۳۹۳) باز می گردد. پس از آن تصمیم گرفت، روایتی را از دغدغه های روزمره، به زبان سنجاق قفلی، در موقعیت ها و حالات مختلف، نقل کند. رفته رفته تعداد عکس های مفهومی وی، با این موضوع قابل توجه شد و مجموعه ای شکل گرفت با عنوان سنجاق بازی های عاشقانه؛ که ایده اصلی آن، شخصیت دادن به سنجاق های قفلی بر اساس کالبد انسانی بود. هنرمند تلاش کرده به جای شناسنامه های معمول آثار هنری، از قطعه شعری، متن کوتاهی و... برای معرفی اثر استفاده کند تا ارتبط میان اثر و مخاطب عمیق تر شود. جالب توجه است که هنرمند پای مخاطبان را هم به ماجرا باز کرده و در صفحه اینستاگرام خود، از مخاطبان می خواهد قاب های تصویری اش را از نگاه خودشان، روایت کنند و گاها شناسنامه اثر از روی این پیشنهادات برگزیده می شود.