در آستانۀ جامجهانی فوتبال ۲۰۱۸، خانه طراحان انقلاب اسلامی با راه اندازی کمپین «با هم قهرمانیم» مجموعه پوسترهایی را با همین عنوان و با شعار «یک ملت، یک ضربان» طراحی و اجرا نموده و در سطح شهر به اکران در آورده است. هدف از راه اندازی این کمپین حمایت از تیم ملی فوتبال ایران و تأکید بر وحدت و انسجام ملی به عنوان یک عنصر پیشبرندۀ مهم است، که حاصل آن پیشرفت و پیروزی ایران و ایرانی در تمامی عرصههای ورزشی و غیر ورزشی میباشد. گفتنی است این روزها تعدادی از این آثار بر فراز بزرگترین دیوارنگارۀ کشور در میدان حضرت ولیعصر(عج) نیز به نمایش درآمدهاند، تا بیش از پیش حال و هوای فوتبال را با چاشنی وحدت و همدلی همراه سازند.
محمدرضا دوست محمدی، محمد شکیبا، سینا رعیتدوست، محمود آراستهنسب و محمد تقیپور از جمله طراحان و عوامل ساخت پوسترهای «با هم قهرمانیم» میباشند.
هرچند همهی ما نگاه میکنیم اما هیچ وقت همهچیز را نمیبینیم. اینجاست که کار هنرمند آغاز میشود و ناگفتهها و نادیدهها را با زبانی جدید و با زاویهای نو به ما یادآوری می کند. محرم، هر سال میآید و ما را به عاشورا میبَرد، عاشورایی که بعد از هزار و چهارصد و اندی سال همچنان داغش تازه و سوزان است، آنچنان که هنرمندان همه ساله با دستی پر، آثاری را به مناسبت این ایام به پیشگاه امامشان تقدیم میکنند و میکوشند بُعد تازهای از روز واقعه را در نظر مخاطبان خود جلوهگر سازند.
نخستین «دوسالانه پوستر سرخ»، ۱۲ مهر ماه سال ۱۳۹۲ با محوریت عاشورا برگزار گردید و ۳۱ هنرمند با ۳۱ پوستر عاشواریی به این دوسالانه دعوت شدند. علاوه بر تهران، شهرهای مختلفی نظیر سمنان، یزد، مشهد، بروجرد و البرز نیز میزبان این نمایشگاه بودند. این دو سالانه که به همت میثم نامدار و با هدف حمایت از اعضای جامعه طراحان گرافیک معاصر ایران بر پا شد، در نوع خود اقدامی نو و شروعی خوب محسوب میشد و همین امر یکی از دلایل مهم استقبال مخاطبان از این رویداد هنری به حساب میآمد.
نمایشگاههایی از این قبیل قادر اند تا حدی فضای غالب بر جامعه هنری را تعدیل کنند و کفه ترازو را کمی متوازن نمایند، تا فرصتی برابر برای به نمایش درآمدن آثار همه هنرمندان فراهم آید. البته ای کاش این قبیل اتفاقات مبارک در تمام طول سال جریان داشته باشند و صرفا به صورت مقطعی و در ایامی خاص شاهد برپایی چنین نمایشگاههایی، به صورت موازی نباشیم؛ زیرا نه تنها فرصت دیده شدن را از یکدیگر سلب مینمایند، بلکه فضایی تکراری را رقم میزنند که سبب دلزدگی مخاطب میشود. در عوض برپایی چنین نمایشگاههایی در امتداد یک بازه زمانی بلند مدت میتواند فرصتی را فراهم آورد تا علاوه بر تنوع بخشیدن به فضای هنری کشور، نگاههای مردم را نیز در طول زمان با خود همراه سازد و به جریانی فرهنگی و فرهنگساز بدل شود.
زمان آن گذشته که مخاطب برای دیدن بازیگر مورد علاقه اش به سینما برود. دیگر تنها بازیگران خوش سیما نمیتوانند ما را به سالن سینما بکشانند. باید دید ذائقه مخاطب چه سمت و سویی پیدا کردهاست. آیا قراردادن چهره بازیگر وسط یک پوستر و نوشتن نام فیلم در کنار آن، کارایی و جذابیت یک پوستر سینمایی را دارد؟ این نوع طراحی در پوستر فیلمهای به اصطلاح گیشهای بیشتر به چشم میخورد.
"طاها ذاکر" از جمله هنرمندانی است که پایش را فراتر از این قواعد کلیشهای گذاشته و سنتهای معمول را شکسته است؛ اتفاقا چیزی که در طراحی پوسترهای او نادیده گرفته میشود، چهرهی بازیگران معروف و ستارههای سینمااست. البته نکتهای که در نظر مخاطب حرفهای پررنگتر میآید، شباهت آثار ذاکر با نمونههای خارجی است، نکتهای که شاید مخاطب عام کمتر از آن باخبر باشد.
نوشتار در کنار تصاویر راه های ارتباطی یک پوستر را تشکیل می دهند. به همین دلیل است که توانایی یک طراح گرافیک در به کار گیری نوشتار بسیارمهم است.
یکی از مثال های خوب از به کاری گیری مناسب نوشتار را در آثار قباد شیوا می توان یافت. پوسترهای این هنرمند نسل دوم گرافیک ایران در واقع صفحاتی هستند که با نوشته های اغلب دست نویس یا خوش نویسی شده آراسته شده اند؛ مسئله ای که این روزها به دلیل ورود نرم افزارها به عالم گرافیک کمتر به آن توجه می شود، حال آنکه یک طراح به راحتی می تواند به این وسیله اثر خود را منحصر به فرد کند.
پوسترهای شیوا اغلب به صورت دستی و با تکنیک هایی کار شده اند که این دستی بودن را بیش از پیش یاد آور شوند، حتی پوسترهای معاصر تر او نیز که بدون شک دخالت نرم افزاری در آنها صورت گرفته، همین حال و هوا را دارند.
در بسیاری از پوسترهای او که حال و هوای نقاشانه و دخالت های دستی در آنها پر رنگ تر است، عناوین نیز همسو با کلیت اثر به صورت دست نویس ارائه شده اند. در واقع شیوا با رعایت اصول خوش نویسی اصیل ایرانی و افزودن تصرفات شخصی این عناوین و نوشتار را طراحی کرده است؛ این عناوین دست نویس اغلب حجم بزرگی از پوستر را اشغال می کنند و در واقع به نظر می رسد این نوع کاربرد آغازی است بر آنچه امروز در آثار نسل چهارم و پنجم گرافیک ایران به صورت جدی تر دنبال می شود.
با یک نگاه به آثار شیوا به نظر می رسد او برخطوط کهن ایرانی اشراف داشته و قوانین آن را می داند. این آشنایی با خطوط اصیل ایرانی و آشنایی و تسلط به قواعد آن، مسئله ای است که می بایست بیشتر مورد توجه طراحان نسل جدید قرار گیرد، به ویژه آن هایی که هنوز در ابتدای راه هستند.
«تاریخ تولد پوستر به عنوان یکی از شاخه های هنر گرافیک، به حدود سال ۱۸۷۰ میلادی باز می گردد. این هنر را باید گونه و شاخه ای از هنر گرافیک دانست که در حدود صد سال خود را به عنوان فرم هنری مستقلی به جهانیان بازشناساند. در تعریف فرم هنری می بایست این مطلب را در نظر داشت که در حوزه ی زیبایی شناسی یا فلسفه ی زیبایی، زمانی می توان یک تکنیک یا فن را به عنوان یک فرم هنری معرفی کرد که دارای سه شاخصه ی مهم باشد:
نخست آن که دارای ابزار و تجهیزات مخصوص به خود باشد. دیگر آن که شیوه های اجرایی مختص به خود را داشته باشد تا آن را از سایر هنرها مجزا نماید. و دست آخر این که این تکنیک دارای ویژگی های بیانی خاص خود نیز بوده و با دیگر هنرها تطابق و همانندی کامل نداشته باشد. این سه وجه ممیزه در هنر پوستر به طور کامل وجود دارد، بنابراین باید پوستر را به عنوان یک فرم هنری مستقل شناخت و با وجود وامداری از هنر گرافیک آن را فرزند مشروع و مستقل گرافیک دانست.
پوسترها به شیوه های گوناگونی همانند؛ اعلان های گرافیکی چاپی (تبلیغاتی/ سیاسی/ مناسبتی)، پوسترهای طرح دستی، بیل بورد و گونه های مختلف دیگر طراحی می شوند. با اختراع لیتوگرافی رنگی و ابداع تکنیک های نوین طراحی و چاپ پوستر، نقاشانی چون تولوز لوترک و موخا و همچنین طراحان صحنه های تئاتر به سمت آن تمایل پیدا کرده و شروع به هنر آزمایی نمودند.»
مدت ها است که از دیدن یک پوستر مناسب و قوی برای اغلب رویداد های فرهنگی و هنری کشور دل کنده ایم. به ویژه امسال که هر دم از این باغ بی تدبیری، پوستر جدیدی بر می خیزد. نمونه اش هم جشنواره فجر و حاشیه های فراوان پوسترهای طراحی شده برای هر بخش آن. اما غرض نگارنده این بار پوستری است که برای سیزدهمین دوسالانه عکاسی طراحی شده است. نام طراح را نپرسید چرا که راه را برای گلایه و شکوه خواهد بست. پوستری که حقیقتا ذهن انسان را از علامت سوال های بی جواب پر می کند.
ایده اصلی پیدایش این پوستر قابل تشخیص نیست و اولین چیزی که دیده می شود عددهای دوازده و یک است که به خرافه ترین صورت ممکن سیزدهمین بودن این دوسالانه را یادآور می شود. نکته قابل تامل دیگر این پوستر نداشتن عنوان مشخص به فارسی است. در واقع در بالای پوستر که به رسم معمول انتظار حضور عنوان اصلی را داریم، با جمله طویلی روبه رو می شویم که عملا باید در کنار عنوان اصلی پوستر قرار گیرد. طراح نیز برای رفع این نقیصه عنوان سیزدهمین دوسالانه عکس ایران را با حروف لاتین در سمت چپ پوستر گنجانده است !
اجرای پوستر و عناصر به کار رفته هیچ کدام راضی کننده نیستند. اشکال مثلثی موجود در ترکیب پوستر که با تصاویر آیینه کاری های ایرانی همراه شده بدون مفهوم به نظر می رسند و دردی را دوا نمی کنند. تصویر چشم و علامت موجود در تصویریاب یا ویزور دوربین تنها المان هایی هستند که موضوع اصلی پوستر را یاد آور می شوند که متاسفانه چندان خلاقانه و مناسب به نظر نمی رسند.
البته به احتمال بسیار زیاد مانند دیگر رویدادها این دوسالانه نیز برای خودش حاشیه های فراوانی داشته که باعث می شود تمام تقصیر را متوجه طراح آن ندانیم ؛ چرا که سابقه درخشان و احترامی که برای او قائل هستیم با پوستری که اکنون می بینیم در یک ظرف نمی گنجد.
طی یک وب گردی با پوستری برخوردم که به نظرم بسیار آشنا آمد. این پوستر به عنوان برگزیده دوم جشنواره تجسمی فجر دوره سوم معرفی شده بود. اما نام هنرمند را تا به حال نشنیده بودم. با کمی تامل بالاخره علت این آشنایی برایم روشن شد. پوستر دومین برگزیده یعنی آقای رمضان علی زابلی در اصل دستکاری شده پوستر معروفی از طراحی نام آشنا، آرماندو میلانی است.