گرافیک مثل سایر حوزههای هنری مرتبط با فیلم(طراحی لباس، طراحی چهره و...) از جایگاه مهمی برخوردار است، اما به رسمیت نشناختن آن، به خصوص در امر طراحی پوستر، از سوی برخی فیلمسازان و تهیهکنندگان، سبب شده تا این حرفه هنری هنوز به جایگاه واقعی خود دست نیابد.
از همین رو است که مسئله تجاری سازی با مسئله پوسترسازی فیلمهای ایرانی به شکل کوری گره خورده؛ آن چنان که بعد از سی و چهار سال، هنوز با آثاری بی هویت مواجهیم که بیشترین تلاش خود را برای به نمایش گذاشتن چهره بازیگران به کار بستهاند و بس. هر چند در برخی ادوار جشنواره فجر، همچون دوره گذشته، با پوسترهایی به نسبت متنوعتر و هنرمندانهتر مواجه بودیم اما این اتفاق خوب نتوانست به یک حرکت مستدام بدل شود تا نتیجه آن به شکلی حرفهایتر در این دوره تکرار گردد.
در میان پوستر فیلمهای داستانی امسال، تنها تعداد معدودی از آثار توانستهاند برخلاف جریان اصلی پوسترسازی حرکت کنند، به طور مثال پوستر دهه پنجاهی فیلم «سیانور» با استفاده جسورانه از رنگ زرد در کنار نام کُشنده فیلم، توانسته به هویت بصری مد نظر طراح دست یابد. اما پوستر بلاتکلیف فیلم «دلبری» با وجود داشتن نامی خاص و تصویری سؤالبرانگیز، همچنان ایده خامی است که به بار ننشسته و هویت بصری خود را به درستی نشناخته و نمیتواند به مخاطب انتقال دهد. در این میان، یکی از دو پوستر فیلم «زاپاس» نیز با وام گرفتن از نقاشیهای موندریان، فضای جالبی را رقم زده و بدین گونه بر گرافیک کار تأکید بیشتری کرده است.
هر چند همه اهالی سینما و سینما دوستان به خوبی از زمان شروع جشنواره آگاهند اما باز فرهنگ دقیقه نودی سبب میشود تا مراحل پایانی مربوط به پس از تولید فیلم به آخرین روزها برسد، و در این هیاهو نباید از پوستر فیلمها انتظار زیادی داشت. وقتی پوستر رسمی جشنواره در بازهای یک ماهه طراحی میشود، پوستر فیلمها که دیگر جای خود دارند! با این همه نسل جدید سینماگران جوان در این دوره، نه تنها با آثارشان بلکه با اهمیت دادن به پوستر فیلمهایشان، نوید بخش اتفاقات تازهای در حوزه فیلمسازی و طراحی پوستر فیلم بودهاند، شاید این نسل بتوانند خون تازهای را در رگهای سینمای ایران به جریان درآورند.