در آستانۀ جامجهانی فوتبال ۲۰۱۸، خانه طراحان انقلاب اسلامی با راه اندازی کمپین «با هم قهرمانیم» مجموعه پوسترهایی را با همین عنوان و با شعار «یک ملت، یک ضربان» طراحی و اجرا نموده و در سطح شهر به اکران در آورده است. هدف از راه اندازی این کمپین حمایت از تیم ملی فوتبال ایران و تأکید بر وحدت و انسجام ملی به عنوان یک عنصر پیشبرندۀ مهم است، که حاصل آن پیشرفت و پیروزی ایران و ایرانی در تمامی عرصههای ورزشی و غیر ورزشی میباشد. گفتنی است این روزها تعدادی از این آثار بر فراز بزرگترین دیوارنگارۀ کشور در میدان حضرت ولیعصر(عج) نیز به نمایش درآمدهاند، تا بیش از پیش حال و هوای فوتبال را با چاشنی وحدت و همدلی همراه سازند.
محمدرضا دوست محمدی، محمد شکیبا، سینا رعیتدوست، محمود آراستهنسب و محمد تقیپور از جمله طراحان و عوامل ساخت پوسترهای «با هم قهرمانیم» میباشند.
بازخوانی سنت نقاشی ایرانی در دوران معاصر و تلفیق زبان سنتی و مدرن، مهم ترین ویژگی نقاشیهای آذر امیدی است. امیدی (فارغ التحصیل ارشد نقاشی دانشگاه هنر و مدرس دانشگاه) هنرمند جوانی است که در ادامۀ جریان رجوع به سنت های نقاشی ایرانی و بهره گیری از آن در نقاشی معاصر ایران، که به ویژه پس از پیروزی انقلاب، پررنگ تر شد، آثاری خلق کرده است.
برداشتی آزاد از مولفه های شاخص نقاشی ایرانی، نظیر فضای همزمان، عدم وجود پرسپکتیو، هم نشینی رنگ های سرد و گرم در کنار خاکستری های رنگین، دورگیری فرم ها و همچنین بهره گیری از سطوح رنگین تخت، تمهیداتی است که نقاش با ادغام آن در فضاهای بصری مدرن، توانسته آثاری معاصر و بومی خلق کند.
آثار این مجموعه که شاید بتوان نام انتزاع را برای آن انتخاب کرد، به جهت فضاهای مثبت و منفی، برش ها و ترکیب کلی، بیشتر آثاری مدرن و به واسطه ی ویژگیهایی که پیشتر گفته شد، آثاری سنتی و بومی اند. وجه تزیینی این آثار و همچنین نمادگرایی که بیشتر در قالب فرم سرو نمود یافته نیز از دیگر ویژگی¬های آثار آذر امیدی است.
"مقتل" بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ شیعه است. مقاتل، متونی مکتوبند که از زوایای گوناگون به شرح بزرگترین حماسۀ سرخ تاریخ نشسته اند. بیان جزء به جزء و عینی وقایع و روابطی که عموما توسط روضه خوانان برای مردم شرح می شوند و طبعا به تصویرسازی ذهنی مخاطبین از آن حماسه می انجامند. این تصویرسازی ها گاه به حکم توانایی مخاطبِ هنرمندی، به جامۀ هنر در می آید و بسته به ظرف روح هنرمند و زاویه نگاه او می تواند به آثاری کاملا عینی و ملموس و بیانگر واقع، و بسیار نزدیک به متن مقاتل بدل شود و یا به آثاری قدری عمیق تر و نزدیک تر به روح حقیقی واقعه و از این رو آمیخته تر به حجاب خیال و اشاره وار و کنایه آمیزتر.
آثار دستۀ نخست را شاید بتوان "مقتل های تصویری" نامید و یا "مقتل نگاری های نقاشانه" و "حسن روح الامین" نقاش جوانیست که آثارش در این دسته می گنجند. آثارش روایاتی عینی اند از مقاتل؛ روایاتی که اگرچه جسارت و صراحتشان در نزدیک شدن به وقایع، لرزه بر اندام انسان می اندازد و تحمل را دشوار می کند، اما درعین حال هوشمندی هنرمند به عنوان مثال درعدم چهره پردازی، اشاره به حفظ حریم و فاصله ای دارد که قدری، بار را سبک می کند.
در مجموع شاید بتوان گفت آثارعینی و ملموس "روح الامین" در میان انبوه آثار تصویریِ تغزلی و نمادین با محوریت حماسه کربلا، حُکم مقاتل را دارند در کنار اشعار عاشورایی؛ مواجهه ای مستقیم با واقعیت، که شاید نتوان ضرورتشان را انکار کرد.
نمادها و نشانه ها اقسام مختلف دارند، بر اساس نگرش های گوناگونی بوجود می آیند و معانی القائیشان البته با بستری که در آن خلق و ارائه می شوند در پیوند است. عدم توجه به ریشه نمادها و بستری که مخاطب در آن با اثر مواجه می شود، گاه به جهت دهی های بی راهی منجر می شود و مخاطب را آگاهانه یا ناآگاهانه به وادی بد سرانجامی هدایت می کند. از این رو، لازمه ی به کارگیری آن ها، دانشی عمیق به معنای نمادها و پیش از آن، روشن بودن قصد هنرمند از به کارگیری آن ها برای خود است.
حسین زنده رودی از هنرمندان نمادگرا در نقاشی معاصر ایران به شمار می رود و از این رو انتظار می رود انتخاب نشانه هایش متکی بر معنا و هدفی مشخص باشند. اما نکته جالب توجه در آثار وی طیف گسترده نمادها است که دارای فضاهایی گاه متشتت و بعضا متضاد نیز هستند و از این رو جمع آن ها در یک نظام فکری واحد و منسجم دشوار به نظر می رسد. ورود به دایره مقدسات و تصویرگری قرآن، و استفاده از نمادهای مذهبی شیعی، که البته گاه با قداست و معنویت چندانی نیز همراه نیست (نظیر ریزنوشته هایی به شوخی و جدی و اسامی افراد و شماره تلفن ها و ... در اثری با موضوع عاشورا و بر پیکره ای بی دست و بی سر)، و در عین حال استفاده از برخی نمادهای شاخص فراماسونری و همچنین بهره گیری فراوان از فضای تصویری رمل و اسطرلاب و جادو، چندان با یکدیگر قابل جمع نیستند. مگر اینکه هنرمند، مدعی بهره گیری از نمادها صرفا از وجه بصری و زیبایی شناسانۀ آن ها باشد، چیزی که زنده رودی منکر آن است؛ وی همواره بر معناداری و پس زمینه ی فکری-فلسفی آثارش تاکید دارد، و همین مساله، مخاطب را در مواجهه با آثارش بیشتر دچار سردرگمی و تردید می کند.
رونالد ریگان زمانی برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی گفته بود:«باید قشر عظیمی از جوانانی که نگرشی مصرف گرایانه نسبت به جامعه دارند، در شوروی بوجود بیاید، یک نسل پپسی!».
این عبارت اگرچه رویکرد یک رئیس جمهور فقید امریکا در باب کشوری غیر از کشور ماست، اما فحوای آن، نگاه حاکم بر نظام سرمایه داری را به نمایش می گذارد. نگاهی که با ایجاد نوع خاصی از سبک زندگی، آرام آرام اندیشه و فرهنگ جامعه ای را دگرگون می کند و زمینه را برای استثمار و بهره کشی از آن جامعه در راستای منویات خود فراهم می نماید؛ تردیدی نیست که گاه افراد و جریاناتی درون همین جوامع، بازوان اجرایی این نظام سلطه می شوند و جامعه را به سوی آنچه آن ها می خواهند و نه آنچه حقیقتا شایسته است، سوق می دهند.
رسانه ها و خصوصا در حیطۀ هنر، جشنواره ها و سالانه و دوسالانه ها و از این قبیل، همواره در جهت دهی نگاه جامعه و سبک زندگی و به تبع، تفکر آن جامعه نقشی انکارناپذیر داشته اند و در حقیقت بخشی از سکان داری فرهنگ یک جامعه به عهدۀ این جریانات است. از این رو، اینکه رسانه ها و جشنواره ها با چه هدفی برگزار شوند و خود از کدام آبشخور فکری تغذیه شده باشند، تا حدود زیادی تعیین کنندۀ شاکلۀ جامعۀ مخاطب در آینده است.
ناصر خان مردی چاق و درشت جثه، لمیده بر جایگاهی معلّق، مرکزیت تصویری را به خود اختصاص داده که شرح بخشی از ستم اربابان به رعایاست. ستمی شاید چندصد یا چندهزار ساله که مانند همۀ انواع ستم، حداقل بواسطۀ خروج از دایره عدالت، قبیح است. منظور این تصویر و اشاره اش به ناصرخان و ستمی که بر رعایا روا می دارد، محدود به ظلم و ستم یک ارباب بر رعیت روستایی اش نمی شود، نمادی است از همۀ اربابان زر و زور؛ نمادی از همۀ آن ها که مرزهای انسانیت و اخلاق و ایمان را در می نوردند و به قیمت استیفای حقوق خود -و آن هم نه حقوقی حقیقی که حقوقی وهمی و خودپنداشته- از اِعمال هیچ صورتی از ستم، به دیگران و پایمال نمودن حقوق سایر انسان ها پروا ندارند.
تابلو نقاشی "ناصرخان" از آثار حبیب الله صادقی است که متاثر از فضای ارباب و رعیتی حاکم بر دوران ستمشاهی، در پلان هایی متعدد به نقد ظلم و بی عدالتی پرداخته است.
فرشته، حقیقتی ماورای عالم مادیست، حقیقتی مجرد و نادیدنی؛ اما همواره با شمایلی خاص به عنوان نشانه ای از غیب و اشاره ای به آن، به تصویر درآمده است. شمایلی انسانی، ظریف و زیبا، با بالهایی بر پشت، که انسان را به یاد آسمان و به عبارتی، افقی بالاتر از زمین می اندازد.
تجسم فرشتگان به عنوان نمایندگانی از عالم بالا و ملکوت، نه تنها در قرون گذشته مورد توجه نگارگران ایران و هنرمندان غرب بوده، بلکه بر آثار برخی از هنرمندان معاصر نیز تاثیر گذاشته است. در این بین میتوان به آثار "عبدالحمید قدیریان" اشاره کرد که فرشتهنگاری از شاخصههای اصلی آنهاست؛ آثاری حاوی نگاهی نو و در عین حال پایبند به سنت، در ترسیم فرشتگان.
از ویژگی های دیگر آثار قدیریان می توان به طراحی ساده چهره ها، استفاده از سطوح نسبتا ساده و تخت و دورگیری آنها اشاره کرد که حاکی از تاثیرپذیری وی از هنر نگارگری است. در کنار این ویژگی ها، به کارگیری تضادهایی چون تیرگی و روشنی و رنگ های سرد و گرم بر جذابیت آثار این هنرمند معاصر افزوده است.
قدیریان به خوبی موضوعات و مفاهیم اصیل دینی را به واسطۀ فرشتگانش و با پرداخت مناسب آنها به تصویر کشیده و مخاطب را دقایقی به دور از وهم، به آسمان خیال پرواز می دهد.