چند روزی ندیدن تبلیغات تجاری در شهر تهران حال و هوای خاصی دارد؛ تبلیغات خسته کننده ای که ده روزی است جای خود را متواضعانه به آثار هنری داده اند تا شهرمان به نگارخانه ای بزرگ بدل شود. نگارخانه ای که عبور از خیابان های تهران را به ورق زدن تاریخ هنر بدل کرده است. پرتره کمال الملک، طبیعت بی جان پل سزان، چینی خانه کاخ عالی قاپو در کنار مجسمه های ژازه طباطبایی و فرش تبریز تنها یک سطر از این تاریخ هنر هستند. هرچند که این همه تنوع در شاخه و سبک آثار هنری کمی آشفته به نظر می رسد و سیر منطقی به مخاطب عام نمی دهد با این حال حضور ۷۰۰ اثر هنری به جای ۱۵۰۰ بیلبورد تجاری اتفاق میمونی است که حضور آن را باید مرهون تلاش شهرداری تهران دانست.
به نظر می رسد در اجرای این ایده برنامه ریزی دقیق و مطالعه کافی صورت نگرفته. نمونه اش هم وجود ایرادات دم دستی است؛ ضعف چیدمان و به عبارتی گرافیک تابلوها، جایگیری نامناسب، ریز بودن و ناقص بودن شناسنامه آثار و کیفیت نامناسب چاپ بنرها از جمله ی این مشکلات و ایرادات است که از بدیهی ترین شرایط ارائه ی هر اثر هنری ای محسوب می شود. عدم دقت در انتخاب هنرمندان نیز جای گله دارد. چرا که جای عده ای خالی و حضور برخی تعجب برانگیز است.
حضور این آثار چند روزی حال و هوای تهران را بهتر کرده است و شاید هم مردم را به هنر و فرهنگ علاقه مندتر، با این وجود برای بیشتر آشنا کردن مردم با مقوله هنر و ترغیب ایشان به موزه ها و مراکز هنری اقدامات زیر ساختی و بیشتری نیاز است که امیداوریم سر این رشته رها نشود وچنین اقداماتی تا حصول به نتیجه ی قابل تأمل ادامه یابد.