طراحی تجربه (Experience design) و بسیاری از رویکردهای دیگر در قرن بیستم از طراحی پستمدرن زاده شدند. علل زیادی برای ایجاد این رویکردها برشمرده اند که مهمترین آنها تغییر ساختارهای نظام اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی بوده است. جامعه دیگر محصولاتی یکشکل و بدون تنوع را بهسادگی نمیپذیرد و کاربران علاوه بر ویژگیهای معمول مانند، کاربرد، جذابیت، سهولت در استفاده، قابلیت تهیه و خرید، قابلیت بازگشت به چرخۀ طبیعت و ایمنی، انتظارات بیشتری از محصول دارند. بازار رقابت برندهای مختلف هرروز داغتر میشود. به دلیل گسترش حملونقل جهانی، طیف گستردهای از بازارها در نقاط مختلف جهان ایجادشده است که لزوماً سلایق یکسان ندارند. تواناییهای تولید بالا رفته و هرروز مواد و متریال های مختلف کشف و یا ساخته میشود و در عرصهی فرهنگی نیز توجه بهتمامی ابعاد شخصیتی انسان موردتوجه قرارگرفته است.
طراحی تجربه رویکردی بینرشتهای در طراحی است که اساساً بر پایۀ یک جهش اساسی در فرهنگ طراحی غرب توسعهیافته است. جهشی از فرهنگ مصنوع محور به فرهنگ اطلاعات محور. این رویکرد فرم، محتوا و زمینهای را که ارتباط در آن، درگذر زمان اتفاق میافتد، در برمیگیرد. افزایش تعامل بین محصول و مشتری، توسعه جدیدی در شیوههای طراحی است که فقط منحصر به محصول نمیشود، بلکه شامل تجربیاتی درفروش، بسته بندی، تربیت و یکسانسازی کارکنان نیز هست.