کاش ما یاد میگرفتیم یک تخصص را عمیق بیاموزیم و بعد در ساحت آن به عرض اندام بپردازیم. متاسفانه معنای هنر و گرفتن تخصص در آن برای ما در حد گذراندن یک دوره شش ماهه کفایت میکند! از دید ما نقاشی، عکاسی و گرافیک مانند دیگر رشتههای هنرهای صنایع دستی مثل گلدوزی، روبان دوزی، ملیله دوزی و .. نیاز به یک مهارت و الگوی اولیه دارد و البته از آنجا که هنر نزد ما ایرانیان است و بس، به بسط و گسترش آن از طریق معلومات و فضائل شخصیمان میپردازیم. این نگاه شاید در نزد عوام و از دریچه سادهانگاریشان به مسائل قابل قبول باشد ولی برای ما که این رشتهها را در حد آکادمیک میشناسیم و یا در آن تحصیل کردهایم قدری دشوار است پا در کفش دیگران کردن، البته بدون تخصص!
نمیدانم چرا ما ایرانیها که قورمه سبزی را با آن طمطراق و اصول خاصش میپزیم تا این اندازه به عکاسی فست فودی علاقه پیدا کردهایم؟ آیا ذائقه ما عوض شده یا تنبل شدهایم و یا شاید خدایی نکرده از بس کپی پیست کردهایم دچار این عارضه شدهایم؟
ستارههای خاموش مثنوی بلند مجموعه عکسی است که ماه گذشته در هفته هنرانقلابی در گالری خانه عکاسان به نمایش درآمد و اواخر اردیبهشت در نشست هماندیشی عکاسان متعهد از آن تقدیر به عمل آمد. این مجموعه به جنایات آمریکا از ابتدا تا کنون میپردازد. هنرمند داستان این پرچم را چنین توصیف کرده که در پس پنجاه ستاره روی پرچم آمریکا که نشان پنجاه ایالت و جزء افتخارات آن به شمار میآید، جنایتی نهفته است. گاهی زدن خیلی حرفهای درست در قالب نادرست شنونده را کسل میکند. این عکس با هوشمندی میتوانست در یک فریم و نه پنجاه فریم خلاصه شود. بنظرم تایپ آن همه توضیح و کپشن، مثنوی هفتاد منی است که مخاطب را خسته میکند، آنهم مخاطبی که موضوع را خوب میشناسد. عرفانیان در صحنه چیدمان شدهاش که پرچم آمریکا در ابعاد نسبتا بزرگی چاپ شده از افراد خواسته است تا ستارههای روی پرچم را بردارند و نوشتهی پشت آن را به ما نشان دهند. هر عکس در دو فریم لحظه برداشت و لحظه نمایش ستاره عکاسی شده است. اشکال این استیج در بیش از حد به کار بردن کلمات هم در پرچم به عنوان پسزمینه هم در ستارهها و هم در توضیح بلندی است که در پایین عکس نهایی آورده است. عکاس هنرمند باید از قدرت و جادوی تصویر استفاده کند تا بر مخاطبش تاثیر بیشتری بگذارد وگرنه این اطلاعات تاریخی در بسیاری از کتابها و روزنامهها رسانهها هر روز خوانده شنیده و دیده میشوند. هنرمند باید از حافظه و تجربه و آشنایی مخاطب بهره جسته و در قالب تصویر مفاهیم را انتقال دهد. در چنین مورد و موضوع خاص میتوان به اثر داستان یک پرچم عکسی ازسید احسان باقری ارجاع داد.