همیشه برای پنهان کردن، چیزهایی هست؛ چیزهایی که آشکارا پنهانشان کردهایم. برای ندیده شدن، همیشه پنهان کردن، راهِ چاره نیست. گاهی چیزها از فرط دیده شدن، از دیدِ ما پنهان شده و تبدیل به امرِ روزمره میشوند. چیزها، با ناپیداشدن، نادیده گرفتهشدن و بخشی از اثاثیهشدن، روزمره میشوند.
عکسهایِ اَعظم شادپور، این ویژگی را دارد؛ نه آنقدر ناپیدا که به چشم نیایند و نه آنقدر پیدا که دیده شوند! قابِ عکسهای او، پنجره های آپارتمانهای شهرک اکباتان هستند. پنجرههایی خاکستری که وقتی از کنارشان عبور می کنی، به خاطرِ فاصله و ارتفاع، قادر به دیدنِ دنیای پشتِ پردههایش نیستی؛ در صورتی که درمجموعه ی ناپیدا، دنیای هردو سمت پرده پیداست. اشیاءِ پشت پرده، بخشی از اسبابِ خانه و ساکنین آن است. وسایلی که در مرزِ میان بودن و نبودنشان، دچار دلتنگی میشویم. آنها بخشی از خاطراتِ ما را حمل میکنند. بارِ نوستالژیکِ اشیاءِ پشت پنجره مانند آینه-شمعدان قدیمی، چراغِ قدیمی، چند جلد کتاب و حیوانِ تاکسی درمی شده و... که برای زندگی امروز از مُد افتاده است؛ اما همچنان بهواسطه ی خاطراتی که با خود حمل میکنند، بخشِ با ارزشی از زندگی ما محسوب میشوند. این بخش از زندگی، همواره با ماست. همانطور که در این عکسها میبینیم، اشیا در پیداترین حالت (پشتِ شیشه ی شفافِ پنجره) که بیرونیترین بخش خانه است و درونی و پنهانترین حالت (پشت پرده) قرار داده شدهاند. عکاسی از امور روزمره زندگی، همواره رازهای پنهان شده در خلالِ زندگی را برملا میکند.