نام هنر ورشو سازی احتمالاً به گوش بسیاری از هموطنانمان ناآشنا باشد و کمی باعث تعجب، از اشتراک نام این هنر بانام پایتخت لهستان. البته این نام مشترک تصادفی نبوده است. ورشو فلزی است سفیدرنگ و نقره مانند که آلیاژ آن ۲۰ درصد نیکل، ۳۵ درصد روی و ۴۵ درصد مس است، بهخوبی ذوب و بهآسانی قالبگیری میشود. این فلز بهصورت ورق از کشورهای آلمان و لهستان به ایران وارد میشد و به علت جلا و درخشندگی زیاد و مقاومت طولانی در مقابل پوسیدگی به «ژرمن سیلور» مشهور شده بود. هنرمندان و استادکاران بروجردی با شکل دادن و قلمزنی روی این فلز، آن را تبدیل به ظروفی زیبا و کاربردی میکردند. بستر اصلی هنر قلمزنی در بروجرد بر روی ظروف ورشو است. قلمزنی روی این فلز سختی دوچندان نسبت به فلزات دیگر مانند مس و نقره دارد و این نکته قدر و منزلت دستساختههای این استادکاران را فزونی میبخشد. به هنرمندان ورشو ساز، دوات گر نیز اطلاق میشده زیرا اولین وسیلهای که با این فلز میساختند، دوات و بدنه جوهر خشککن بود.
درباره تاریخچه هنر _ صنعت ورشوسازی در ایران، نظرهای گوناگونی وجود دارد ولی آنچه مسلم است شکوفایی این هنر در دوره قاجار و در زمان امیرکبیر بوده است و بخش وسیعی از بازار قدیمی این شهر را تا دوران معاصر، به خود اختصاص میداده است. گستردگی این هنر به حدی بوده است که نام شهر بروجرد و ورشو باهم آمیختهشده است.هنرمندان بروجردی با استفاده از فن چکشکاری و خمکاری که با دستگاههای ساده و نیروی بازوی هنرمند میسر بود، آثاری فلزی از ورقهای ورشو خلق میکردند و ظروف بسیاری نظیر سینی، دیس، بشقاب، قاشق و چنگال، سماور زغالی، قوری، زیر سماوری، چای دان، قندان، استکان، گلابپاش، آفتابهلگن، سرمهدان و وسایلی که معمولاً در جهیزیه دختران یافت میشد، میساختند. یکی از مهمترین چالشها در از رونق افتادن این هنر، عدم تولید فلز ورشو در دنیاست که با بررسی و توجه مسئولین و سرمایهگذاری روی این هنر بهعنوان مهمترین هنر این شهر، این مسئله را نیز قابلحل میکند.