آنچه عکاسی خیابانی را از عکاسی مستند متمایز می کند، پیش شرط های شکل گیری این نوع از عکاسی است. حضور مردم، محیط های عمومی، لحظاتی غیر قابل پیش بینی و کنش هایی غیر منتظره... همه از ارکان اصلی عکاسی خیابانی هستند.
و این همان «لحظه قطعی» بود که برای اولین بار در فریم های هنری کارتیه برسون دیده شد.
مرز عکاسی مستند و عکاسی خیابانی بر سر تفاوت هایی است که در انتخاب آگاهانه ی لحظه و سوژه و مفهوم و معنای عکس خود را نشان می دهند. هرچند در این چند خط قصد بررسی تفاوت ها و شباهت های این دو گونه از عکاسی را نداریم اما به بهانه ی تصاویر مرتضی هراتی، گذری کوتاه بر عکاسی خیابانی کردیم. مرتضی هراتی مقیم افغانستان است و سال هاست که از علاقه ی خود به عکاسی خیابانی می گوید. تصاویر او هر چند ممکن است به تمام معنا در حیطه ی عکاسی خیابانی نگنجند اما تلاشی است از ثبت لحظه های زیبا که حضور عنصری انسانی در آن دیده می شود.
شاید همین بار انسانی و انتخاب زیستگاه خاصی که او برای عکاسی اش انتخاب کرده، اولین پارادوکس با عکاسی خیابانی باشد و تصاویرش را به عکاسی مستند نزدیکتر کند. چرا که بیش از آنکه در برگیرنده ی صرف حضور انسان باشد ،دربرگیرنده مفاهیم انسانی است.
حضور هدفمند دوربین در میان انسان هایی رنج دیده و زحمت کش با سابقه طولانی در فقر و جنگ، فریم های این عکاس را تبدیل به سندهایی می کند برای شهادت مظلومیت قوم افغان.