مرگ، مبهم ترین پرسش انسان است؛ انکارش نمیتوان کرد، که هست... اما چرایی و چگونگی اش همواره روح و اندیشۀ بشر را به تلاطم انداخته. مگر در متون دینی برایش پاسخی بتوان یافت، وگرنه ذهن بشر، قرن¬هاست که در پیچ و خم پاسخگویی اش درمانده شده است.
این امرِ حقیقیِ گریزناپذیرِ مبهم، به رغم ظاهر منهدم کننده اش، مولّد آثار هنری و ادبی بسیاری بوده است؛ چرا که هنر، بازتاب روح و اندیشۀ انسان است، و این ذهن و اندیشه نیز، هرگز خالی از یاد مرگ نبوده است. اما نگرش ها به مرگ، متفاوتند؛ مرگ را می توان سیاه دید یا سپید، پایان یا آغاز، می توان به آن معترض بود یا آن را با طیب خاطر پذیرفت، و همچنین می توان آن را به انسان و همه چیز تعمیم داد و از این رو، به بهانۀ تلاشی و از هم پاشیدن ظرفی منقوش و زیبا که چشم و دست و دل هنرمند سازنده اش را هم با خود دارد، در وصف مرگ سرودی غم بار سرود؛ و استعاره اش کرد برای انسان، برای دستاوردهایش و ثمرۀ عمرش، چنانکه "آغداشلو" چنین کرده است.
"آیدین آغداشلو" را به عنوان نقاشی می شناسیم که نامش با انهدام و مرگ و نیستی، گره خورده است، شاخص ترین مجموعۀ آثارش که حاصل سال ها کار و جستجوی خلاقانه و هنرمندانه است، تحت عنوان "خاطرات انهدام" استعاره های گوناگونی از مفهوم مرگ را به قاب تصویر درآورده است. بخشی از این مجموعه به تصویر سفالینه هایی لعابدار اختصاص دارد با نقوشی بسیار زیبا از جنس پیکره های انسانی، نقوش تزئینی و خوشنویسی؛ ظروفی اصیل که نه تنها حاوی روح هنرمند سازنده شان که در بردارندۀ روح یک قومند.
آغداشلو اما سفالینه های لعابدار زیبایش را نه به سیاق معمول بسیاری از آثار طبیعت بی جان در وضع سلامت آن ها، بلکه شکسته و از هم گسسته ترسیم کرده است که روایت گر منظورش باشد. در این آثار، ظروف، غالبا در لحظۀ فروپاشی و در حال تعلیق میان زمین و آسمان دیده می شوند. زمینه این آثار مثل غالب آثار دیگر آغداشلو ساده است و نهایتا با رنگی خاموش به صورت رقیق یا غلیظ، تیره یا روشن، پوشیده شده است و گاهی سایه ای از ظرف نیز بر زمینه دیده می شود. اما علیرغم زمینه، شیء [ظرف شکسته] که بار اصلی مفهوم را به دوش می کشد، به صورت واقع نمایانه و با پرداختی قوی و سرشار از رنگ به تصویر کشیده شده است. سفالینه های فروپاشیده ی این آثار غالبا دارای بخش اصلیِ بزرگتر و نسبتا سالم اند و بخش یا بخش هایی کوچک و خرده هایی کوچکتر و پخش در فضا، حول قطعۀ اصلی، ترکیب را سامان می دهند. گاهی چنان که اشاره شد، یک یا چند پیکره انسانی بر این ظروف نقش بسته که شکستن ظرف، آن ها را از یکدیگر جدا می سازد و مفهوم مرگ را در این آثار توسعه می دهد.
آثار آغداشلو چه به لحاظ ایده پردازی و چه به جهت اجرا، به واقع استادانه و کم نظیرند، چنان که کمتر هنرمندی را از میان معاصرین می توان سراغ گرفت که آثارش را با این همه حوصله و ظرافت و مهارت بیافریند. در حقیقت، رنگ و نقش و سوژه در آثار آغداشلو در خدمت بیان مفهومی قرار گرفته اند که هنرمند درصدد بیانش بوده: انهدام و مرگ؛ هرچند نگاهش به مرگ، با حقیقت زاویه دارد و آن را آنچنان که باید نمی نمایاند؛ که مرگ تنها پایان نیست، آغاز نیز هست...