آب مادهای است حیاتی برای انسان که در تمام اعصار دغدغه آن را داشته است. امروزه نیز انسان در بخشهای مختلف دنیا از آن بهرهها میگیرد تا زندگی کند. فیلیپ جانسون، معمارِ آمریکایی قرن بیستمی است که توجه ویژهای به آب دارد، و نوع نگاهش را به آن اینگونه خلاصه می کند:
"آب تمام انواع حالتهای جالب را به خود می گیرد؛ میپرد، آرام است، مه ایجاد میکند، پوشش می شود، پایین و بالا میرود و با پرت شدنش به پایین صدا ایجاد میکند." گویی آب را در قالب و شمایل انسان روایت میکند. او با چنین درکی از آب به خلق اثری اقدام می کند که انسان مدرن از آن با عنوان شاهکار عصر حاضر یاد میکند. انسانی که آن چنان درگیر خود است که عناصر طبیعی را هم آنچنان میپسندد که با مختصات خودش سنجیده شود و درخدمت او باشد...این میشود که وقتی به اثر این معمار به اصطلاح بزرگ دقت می کنید به اسارت کشیدن و دربندشدن طبیعت را با تمام وجود حس میکنی. فرم های هندسی بیروح، گوشههای تیز و خشک که با قرارگیری در لابهلای هم، ایجاد منظر زیبای شهری را دنبال میکنند... روح و حیاتی در کالبد اثر حس نمیشود؛ این ویژگی فضا در تقابل با ماهیت وجودی آب بوده که اساس حیات است!
مقابل این نوع نگاه به طبیعت را میتوان در اثری در آن سوی مرزهای آمریکا، یعنی شوشتر، دنبال کرد...سازههای آبی شوشتر دارای قدمتی بیش از ۴هزارسال میباشد، که از آن با عنوان بزرگترین مجموعه صنعتی پیش از انقلابصنعتی یاد میکنند(سفرنامه ژان دیولافا، باستانشناس فرانسوی). مؤثر این اثر، بهرهمندیاش را از آب که جلوهای است از طبیعت، به شکل ارگانیک دنبال میکند. او آهسته، پیوسته و با تأسی و الهام از رفتارهای موجود در طبیعت، فرم و ظرفی میسازد برای تامین نیازهایش. در سازههای آبی شوشتر، با استفاده از تعریف فرمهایی متنوع و هنرمندانه ضمن تأمین نیازهای حیاتی انسان به آب، منظری چشمنواز و دلانگیز را نیز سبب شده که ضمن ایجاد تفرجگاه، پیوند عمیق میان انسان و طبیعت را نشانگر است.
این همه گفته شد تا دریابیم که معماری آمده تا جلوهای باشد از فرهنگ یک سرزمین، راوی باشد از هستیشناسی، بندگی انسانها برای آنی که باید باشد!